سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کالای عمومی جنگ، سرمایه ملی دفاع


 

  • کالای عمومی جنگ، سرمایه ملی دفاع

    سؤال مهم برای ما ایرانیان که هشت سال را بر اثر تجاوز عراق، در جنگ سپری کردیم، این است که چگونه از جنگ و دفاع هشت ساله، صیانت و حفاظت کنیم. معتقدم برای حفاظت و صیانت از سرمایه جنگ هشت ساله در تاریخ ملت ایران، می‌توانیم از مفهوم عمدتاً اقتصادی «کالای عمومی» استفاده کنیم. «کالای عمومی» چیست؟ امنیت مصداق کاملی از کالای عمومی است.

    کالای عمومی، تخصیص‌ناپذیر است و همگان می‌توانند از آن استفاده کنند بدون آن‌که سهم دیگران کاسته شود. اگر امنیت تأمین شود، نمی‌توان آن‌را به کسانی خاصی تخصیص داد و بقیه را از آن محروم کرد. شهر که امن باشد، همه امنیت دارند. ممکن است کسانی مالیات داده باشند و دیگرانی نداده باشند، اما وقتی امنیت با همین پول مالیات تأمین شد، آن‌ها که مالیات نداده‌اند هم امنیت دارند.

    کالای عمومی رقابت‌پذیر هم نیست. شما می‌توانید برای کسب گوشت یا خودرو بیشتر و بهتر رقابت کنید، اما تلاش برای رقابت در کسب کالای عمومی هوای پاک در تهران یا امنیت، خیلی معنادار نیست. امنیت و هوای پاک یا برای همه هست یا برای هیچ کس نیست. مبحث کالای عمومی شرح بسیار بیشتری دارد، اما همین مقدار برای بحث ما کافی است.

    کالاهای عمومی وقتی در بهترین شرایط تولید و ارائه می‌شوند که همگان در تولید آن مشارکت کنند. همه باید در استفاده از لوازم نقلیه عمومی و در نتیجه تولید هوای پاک، سهیم شوند.

    آب، امنیت، هوای پاک و محیط‌زیست باید با مشارکت همگان حفظ شوند. اما اگر گروهی تلاش کنند کالای عمومی را از آن خود کرده و دیگران را از آن محروم کنند، منجر به بی‌تفاوتی و عدم مشارکت می‌شود. اگر آب و محیط‌زیست پاک مختص گروه خاصی شود، بقیه مردم نسبت به صیانت از منابع آب بی‌تفاوت می‌شوند. اگر امنیت مال گروه خاصی باشد، بقیه هم مالیات نمی‌دهند و بی‌تفاوتی نسبت به امنیت، سبب تخریب امنیت برای همه می‌شود.

    حفاظت از میراث مثبت جنگ برای ملت، باید بر اساس مدل کالای عمومی صورت گیرد. اقشار و گروه‌های مختلف مردم در تأمین منابع مالی، انسانی، نمادین و حتی عاطفی جنگ سهم داشته‌اند. جنگ به همین ترتیب باید متعلق به همه باشد.

    اگر گروهی تلاش کنند «کالای عمومی جنگ» را از دیگران دریغ کرده و آن‌را میراث فکری، اجتماعی و سیاسی خود کنند؛ در نهایت به بی‌تفاوتی بقیه منجر خواهد شد. اگر آب مال همه باشد و با مشارکت همه صیانت شد، همه خود را مسئول می‌دانند اما اگر این گونه نبود، در بهترین حالت بی‌تفاوت می‌شوند و بدتر این‌که خود نیز در تخریب و آلوده کردن آن می‌کوشند. عین همین اتفاق برای جنگ هم رخ می‌دهد. جنگ باید کالای عمومی و سرمایه همه ملت ایران باشد.

    اگر جنگ و سال‌های دفاع، مال همه شد – حتی صرف‌نظر از این‌که در تولید سرمایه ملی، عاطفی، معنوی و اجتماعی حاصل از جنگ سهیم بوده‌اند یا نبوده‌اند - آن وقت، حس مشارکت ملی در حفظ سرمایه جنگ هم شکل می‌گیرد.

    بی‌تفاوتی نسبت به میراث ملی دفاع زمانی شکل می‌گیرد که برخی می‌کوشند «کالای عمومی جنگ» را اختصاصی کنند. امنیت به مثابه کالای عمومی یا برای همه است یا به تدریج برای هیچ کس نخواهد بود. سرمایه ملی دفاع و جنگ هم برای همه است یا به تدریج زوال می‌یابد و برای هیچ کس نخواهد بود.

     * عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

    * منتش شده در کانال تلگرام نویسنده با عنوان «دغدغه ایران»




سالمندان ایرانی چقدر از زندگی خود رضایت دارند؟


 

  • سالمندان ایرانی چقدر از زندگی خود رضایت دارند؟

    یداله ابوالفتحی ممتاز ، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی، در آستانه روز جهانی سالمند (1 اکتبر) مقارن با 9 مهر ماه و آغاز هفته سالمند، شعار امسال این روز را "فرصت‌های برابر برای تمام سنین" عنوان کرد و سپس به برخی مهم‌ترین دغدغه‌ها و نیازهای این قشر از جامعه، بر اساس مطالعات انجام شده در مرکز تحقیقات سالمندی این دانشگاه پرداخت.

    وی به مروری بر کیفیت زندگی و میزان رضایت‌مندی سالمندان ایرانی پرداخت و گفت: بر اساس مطالعات انجام شده، میزان رضایت از زندگی در بین سالمندان در حد متوسط است.

    عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی در همین زمینه سه دغدغه سالمندان را "دارا بودن مسکن متناسب با دوران سالمندی"، "حداقل مقرری برای گذران یک زندگی آبرومندانه" و "نیاز به مراقبت" عنوان کرد و توضیح داد: منظور از مسکن متناسب با سالمند، منزلی دارای نور کافی، هوای مناسب و نیز با شرایط فیزیکی است که در آن احتمال سقوط سالمند از پله یا بلندی وجود نداشته باشد.

    ممتاز افزود: در بسیاری از کشورهای پیشرفته این برنامه‌ریزی وجود دارد که فرد زمانی که به سالمندی رسید، یک "مستمری همگانی" دریافت کند. این موضوع به ویژه برای کسانی که مشاغل آزاد دارند و از پوشش بیمه‌ای برخوردار نیستند، امیدبخش است.

    وی در رابطه با نیاز سالمندان به مراقبت خاطرنشان کرد: همه افراد جامعه نیاز به بهره‌مندی از خدمات سلامت دارند، اما نیاز سالمند به "تحت مراقبت بودن"، بیشتر و مهم‌تر است. همان‌طور که خدمات بهداشتی-درمانی برای افراد تحت پوشش بیمه رایگان است، سالمند هم نیاز به بیمه مراقبت دارد.

    عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سالمندی تأکید کرد: ممکن است سالمند نیازی به بیمارستان نداشته باشد، اما نیاز به مراقبت در آسایشگاه سالمندان به مدت طولانی داشته باشد. سالمند باید بتواند از خدمات بیمه در آسایشگاه استفاده کند که متأسفانه در کشور ما چنین خدمتی به سالمندان ارائه نمی‌شود.

    ممتاز دیگر عوامل مؤثر در میزان رضایت سالمندان از کیفیت زندگی خود را ویژگی‌های خانوادگی افراد، سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی، تعداد بیماری‌های فرد، نقش حمایتی خانواده‌ها و دوستان برشمرد که هر یک می‌تواند منجر به کم‌تر یا بیشتر شدن میزان رضایت از زندگی در سالمندان شود.

    نیاز سالمندان به مستمری همگانی

    وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با تقسیم زندگی به چهار دوره اصلی، تشریح کرد: مرحله اول زندگی که عموماً به دو دهه ابتدایی آن اطلاق می‌شود، یادگیری (Learning) جهت آماده شدن برای زندگی مستقل است.

    عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سالمندی ادامه داد: این در حالی است که مرحله دوم زندگی (دهه سوم و چهارم) به کار کردن (Working) اختصاص پیدا می‌کند و دوره سوم نیز دوره استفاده کردن (Using) است که معمولاً با دوره بازنشستگی همزمان می‌شود. متأسفانه چه افرادی که دارای دغدغه‌های مالی هستند و چه آن‌هایی که دغدغه مالی ندارند، به درستی از این دوره استفاده نمی‌کنند. مرحله آخر زندگی ، دوره وابسته شدن (Depending) و دوران انتهایی زندگی است.

    ممتاز در پاسخ به اینکه آیا حضور مستمر برخی سالمندان در پارک‌ها نشان از بیکاری آن‌ها دارد و یک آسیب تلقی می‌شود یا خیر، توضیح داد: بر اساس توضیحات بالا سالمندانی که شما به آن‌ها اشاره کردید، در مرحله "استفاده" یا مرحله سوم زندگی خود هستند؛ اگر جامعه نتواند جایگاه و منزلتی برای سالمندان فراهم کند که بتوانند از زندگی‌شان استفاده کنند، این نه مشکل سالمندان بلکه یک آسیب است.

    وی تأکید کرد: نگاه سالمندان به دوران سالمندی، در مقایسه با نگاه جامعه به سالمندی، کاملاً مثبت است. سالمند از زندگی‌اش لذت می‌برد و سالمندی به معنی ناتوانی نیست، بلکه دوره‌ای از زندگی است که آدم‌ها وقت بیشتری دارند. اگر نگاه جامعه به سالمندان عوض شود، آن‌ها هیچ نیازی به ترحم ندارند.

    عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سالمندی با بیان اینکه بخش عمده‌ای از لذت سالمندان از زندگی این است که با همقطارانشان وقت بگذرانند، تصریح کرد: سالمندان در رسیدن به سالمندی ترس از درد یا مرگ ندارند، بلکه چگونگی گذران دوران سالمندی برای آن‌ها مهم است و اینکه بتوانند حداقل مبلغ برای یک زندگی با کرامت را داشته باشند.

    ممتاز اضافه کرد: روز سالمند این نیست که به خانه سالمندان برویم و اشک بریزیم و این دیدگاه هم درست نیست که آن‌هایی که سر از خانه سالمندان درآورده‌اند عاقبت به خیر نشده‌اند یا فرزندان ناصالح داشته‌اند. بنابراین نیازی به ترحم نیست بلکه نیاز هست با برنامه‌ریزی درست، ارائه کیفیت خدمات افزایش یابد.

    ضرورت "فرصت‌های برابر برای همه سنین"

    وی با تأکید بر آن که نیازهای دوره سالمندی مانند نیازهای دیگر دوره‌های زندگی است اما چگونگی برآورده شدن آن‌ها متفاوت است، گفت: همه افراد جامعه نیاز به مسکن یا سرپناه دارند، اما آیا در ساخت این مسکن شاخص‌های مختص سالمندان رعایت شده است؟ سالمندان هم مانند سایر اقشار نیاز به بهره‌مندی از خدمات حمل و نقل عمومی دارند؛ اما آیا اتوبوسی مخصوص افراد سالمند وجود دارد که به عنوان مثال بتوانند با ویلچر داخل اتوبوس شوند؟

    عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی یکی از نکات مهم در حوزه سالمندی را ضرورت مشارکت سالمندان در اداره امور جامعه دانست و با اشاره به شعار روز سالمند سال گذشته، "آینده‌ای بهتر با مشارکت سالمندان"، اظهار کرد: یکی از اهداف برای رسیدن به توسعه پایدار این است که همه افراد یا گروه‌های سنی در جامعه بتوانند در اداره کشور یا فرآیندها مشارکت داشته باشند.

    ممتاز افزود: به عنوان مثال سالمندان می‌توانند در نگه‌داری پارکی که هر روز در آن وقت می‌گذرانند، مشارکت کنند و فعالیت‌های روزمره برای آن‌ها در نظر گرفته شود. اینکه بتوانیم از تجارب سالمندان استفاده کنیم و نظرات مشورتی از آن‌ها بخواهیم به سالمندان احساس خودکارآمدی می‌دهد.

    وی گفت: شعار امسال روز جهانی سالمند "فرصت‌های برابر برای تمام سنین" است و منظور از آن این است که فرصت‌ها را برای تمام گروه‌های سنی قرار دهیم؛ اگر بخواهیم در آینده سالمندان رضایتمندی داشته باشیم، باید عدالت و برابری را بین افراد و درون افراد برقرار کنیم.

    عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سالمندی در پاسخ به اینکه کدام یک از دستگاه‌های اجرایی می‌تواند نیاز سالمندان به مستمری همگانی را برطرف کند، به وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی اشاره کرد و گفت: این وزارت‌خانه و بیمه‌ها می‌توانند چنین خدماتی ارائه دهند.

    ممتاز در همین زمینه پیشنهاد کرد "طرح شهید رجایی" (طرحی که در راستای حمایت از سالمندان روستایی اجرا شده بود) توسعه پیدا کند و برای همه سالمندان کشور اجرا شده و آن‌ها را از خدمات بیمه سلامت و بیمه مراقبت بهره‌مند کند.

    وی در پایان یادآور شد: افراد می‌توانند چند نوع مستمری (از جمله مستمری بازنشستگی و مستمری همگانی) دریافت کنند. بسیاری از افراد جامعه بعد از سالمندی نمی‌توانند کاری انجام دهند و هیچ ارگانی آن‌ها را پوشش نمی‌دهد که این‌ها نیازمندان واقعی هستند.

    23235212




وضعیت استخدام نیرو در سازمان‌های خیلی مذهبی؛ او به درد شما نمی‌خورد!


 

  • وضعیت استخدام نیرو در سازمان‌های خیلی مذهبی؛ او به درد شما نمی‌خورد!

    می گویم: جوانی بسیار توانمند و لایق هست که خیلی هم خوش اخلاق و خنده روست و تحمل و صبر  زیادی هم دارد و همه به صداقت و درستکاری می شناسندش و او را امین می دانند، اما نمی دانم برای فضای کاری شما مناسب باشد یا نه، چون موهایش بلند است و موهایش را روغن می زند و خیلی به ظاهر و تیپش اهمیت می دهد و کلی هم برای عطر و ادوکلون خرج می کند و به لباس مرتب و تمیزش می رسد!
    می گوید: البته می دانی که محیط سازمان ما خیلی مذهبی است و طبیعتا این سر و شکلی که تو تعریف می کنی با آن مجموعه خیلی سازگار نیست ولی حالا شاید بتوانیم قانعش کنیم که موهایش را کوتاه کند! چون بالاخره فضای عمومی بر وبچه های ما بیشتر جوّ رفقای هیئتی و حزب اللهی است و حال و هوایشان این طوری نیست.   

    ادامه می دهم که راستش دور و برش هم آدم های مختلفی هست و با همه جور آدمی کنار می آید و گرچه موضع اعتقادی قاطع و شفاف و صریحی دارد اما روابطش خیلی وسیع و متنوع است و بعضی رفقایش چندان مثل خودش نیستند.   
    بعد می گویم: البته مشکل دیگری هم در مورد بستگانش هست که فکر نمی کنم راه حلی داشته باشد! دو تا از عموهایش از سران ضدانقلاب هستند که پرونده سنگین دارند!
    می گوید: نه دیگر این را اصلا نمی شود کاری کرد، چون جواب استعلام از همان اول معلوم است!
    می گویم بله می فهمم، شما حق دارید چون محیط کارتان خیلی مذهبی است چنین آدمی به درد شما نمی خورد! اما آیا می دانی تمام اوصافی که من گفتم خصوصیات رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؟
    نگاهم می کند و دیگر چیزی نمی گوید!
    هر دو سکوت می کنیم!

    * استاد دانشگاه 

    * منتشر شده در روزنامه شهرآرا




سندروم جامعه موتوری - خبرآنلاین


 

  • سندروم جامعه موتوری - خبرآنلاین

    موتور تقریباٌ با همه ی روندهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما پیش آمده و در هر قابی از تحولات چهار دهه ی اخیر حضور داشته است و اهمیت آن فراتر از یک وسیله ی نقلیه ی ساده و اقتصادی است و آن چنان که شاید به آن پرداخته نشده است.

    به یاد دارم که موتورسیکلت در ابتدای انقلاب بخشی از جهاز حفظ انقلاب و مبارزه با ضدانقلاب بود. موتورهای غول پیکر مانند هوندا 1000 و کاوازاکی 1300 امتیاز ویژه ای بود که در انحصار نیروهای امنیتی و انقلابی بود و استفاده از آن نیاز به مجوز داشت. یک نیروی انقلابی ممتاز معمولاٌ سوار بر این موتورها بود و اگر کمی دقت می کردی برجستگی اسلحه کمری هم از زیر لباسش به چشم می خورد.

    چند سال بعد و با بگیرو ببندهای کمیته ها و برخورد آنها با پوشش و ظاهر جوانان، موتور سیکلت نماد حفظ موازین شرع و انقلاب شد. نیروهای لباس شخصی گروه گروه سوار بر موتورهای هوندا و یاماها در خیابانها جولان می دادند و به مدل مو و اندازه ی آستین و جنس پارچه ی شلوار پسران و همچنین رنگ مانتو و روسری و جوراب دختران گیر می دادند و با آنها برخورد می کردند.

    بعد از جنگ و با وارد شدن به دوره ی سازندگی و بالاگرفتن بحث توسعه ی صنایع کشور، موتور سیکلت تبدیل به نماد صنعت شد. کارخانه ها و کارگاههای موتور سیکلت سازی از همه جا سر بر آوردند و موتورهای وطنی با نام و نشانهای گوناگون به بازار عرضه شدند و سطح شهر و صداوسیما پر شد از تبلیغات موتورسیکلت. اینگونه موتور سیکلت آهسته آهسته همگانی شد و سهم بیشتری از حمل و نقل شهری را به خود اختصاص داد.

    چند سال بعد، با تشدید ترافیک در تهران و شهرهای بزرگ و استفاده ناگزیر هرچه بیشتر از موتور سیکلت برای تردد در سطح شهر، موتور تبدیل به برچسب ناکارمدی مدیریت شهری در توسعه ی حمل و نقل عمومی شد. هرچه ساخت و توسعه ی مترو و ناوگان اتوبوس بیشتر طول می کشید، استفاده از موتور منطق قوی تری می یافت. موتور سیکلت در مدیریت شهری همچنین با ناکارمدی در کنترل آلودگی هوا و آلودگی صوتی هم پیوند خورد. موتورهای وطنی هرکدام به اندازه ی یک خودرو تولید آلودگی و بیش از آن سروصدا ایجاد می کردند.

    از اوان دهه ی 80 و با رسیدن متولدین دوران جنگ به سن کار، و ناتوانی دولتها در ایجاد اشتغال، موتور تبدیل به وسیله ی معیشت مردم شد. پیکهای موتوری شهر را به زیر پا می گذاشتند و کالا و مسافر جابجا می کردند و از این راه زندگی خانواده های خود را می گذراندند. چند سال بعد که وضعیت اقتصاد رو به وخامت بیشتری گذاشت و فقر چهره ی خشن تری را به جامعه نشان داد، و همزمان هر شهروندی صاحب یک گوشی تلفن همراه شد، موتور تبدیل به ابزار زورگیری و سرقت گوشی و لوازم شهروندان شد. و این چنین شد که موتور با بدی اوضاع اقتصادی و امنیتی هم گره خورد.

    پیشتر که آمدیم، شاید از سالهای آخر دهه 80 و سالهای نخست دهه 90، سستی حاکمیت قانون و کاهش سرمایه ی اجتماعی در کشور موجب شد که موتور ویترین قانون شکنی شود. شهر تبدیل شد به جنگل تردد موتورها، از پیاده رو، در خلاف جهت، عبور از چراغ قرمز و تخلفاتی از این دست، موتورها را بدل به ویترین قانون شکنی و دماسنج سرمایه ی اجتماعی کرد. کافیست که وضع دو سال پیش را با پارسال و وضع پارسال را با امسال مقایسه کنید، به همان میزان که تفاوت در تخلفات موتورسیکلتها در تردد در سطح شهر به چشمتان می خورد می توانید درباره ی روند حاکمیت قانون و میزان سرمایه ی اجتماعی کشور داوری کنید.

    موتورسیکلت در تمام این سالها با ما جلو آمد و از یک وسیله ی ساده بدل به سرجهازی همه ی اتفاقات و روندهای پس از انقلاب شد. خوب که بگردید عکسش را در بسیاری دیگر از اتفاقات می بینید. و این چنین ما دچار "سندروم جامعه ی موتوری" شدیم.

    این روزها اما نشانه های سندروم جامعه ی موتوری در حداعلای آن بیرون زده. یک بی سامانی تمام عیار در تردد  موتورها در سطح شهر، به اضافه ی یک روند فزاینده ی آویزان شدن معیشت مردم به موتورسیکلت. موتورسیکلت کاریکاتور جامعه ی ایرانی است و آلبومی است از خاطرات همه ی ما. تابلوی شهروند ایرانی امروز کسی است که برای گذران زندگی دست و پا می زند و هرچه می دود نمی رسد، او ناامید از بهتر شدن وضعش دیگر نه به قانون وقعی می گذارد و نه تجاوز به حقوق دیگران را بد می داند. به خیابان بروید و تردد موتورسیکلتها را خوب تماشا کنید!
    چقدر ماییم! آیا سندروم جامعه موتوری خوب می شود؟

    * منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده با عنوان «دفتر یادداشت» 18 مرداد 1398




وضعیت آشفته اقتصادی و خدشه‌دار شدن عزت ملی


 

  • وضعیت آشفته اقتصادی و خدشه‌دار شدن عزت ملی

    حال که به تازگی هفته دفاع مقدس را پشت سر گذاشته‌ایم بی‌مناسبت نیست اشاره‌ای به شهدای بزرگواری کنیم که بر سر آرمان‌های خویش و ارزش‌های دینی و اخلاقی، جان شیرین خود را گذاشتند و اجازه ندادند عزت ملی جامعه، خدشه‌دار گردد و بدین‌گونه در طول تاریخ هر جا تهدیدی بر علیه شوکت و وحدت، اعتقادات ، باورها و عزت ملی ما وجود داشته اختلاف سلیقه‌های سیاسی، جناحی و گروهی به دست فراموشی سپرده شده و پیر و جوان ، زن و مرد و خرد و کلان هریک به فراخور توانایی‌های فکری، تجربی و جسمی سینه خود را سپر کرده و اجازه ندادند دشمنان به هدف‌های شوم خود برسند.

    متاسفانه گاهی براساس ضعف، سوءمدیریت یا آشفتگی مراکز تصمیم‌گیری، اتفاقاتی می‌افتد که بدترین اهانت‌ها به عزت و جایگاه یک ملت صورت می‌گیرد. به یاد داریم در برخی از دوران، کشورمان نیروی کار متخصص و نیمه متخصص را به برخی کشورها اعزام می‌کرد اما این حرکت و اقدامات مشابه آن براساس پروتکل‌های معتبر که در بین وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مربوطه امضا می‌شد به اجرا درمی‌آمد. مسئولیت‌ها و مشاغل کاملا مشخص بود و محل کار و اقامت تعریف و تعیین می‌شد و میزان حقوق و درآمد هم بر مبنای جداول و مقررات موجود تعیین می‌گردید. اما متاسفانه امروز نه تنها خبری از نظم و وضعیت گذشته نمی‌باشد، بلکه آشفتگی و بهم ریختگی در عزیمت نیروی کار به طور خودسر ملاحظه می‌شود.

    جوانان بیکار مخصوصا در استان‌های مرزی، حالا که کولبری و معاملات مرزی چندان رونقی ندارد برای کسب درآمد و سیر کردن شکم خانواده خود به کشورهای همسایه مخصوصا عراق و افغانستان عزیمت می‌کنند. متاسفانه سمپاشی‌ها و فضاسازی‌های کاذب و مسموم بر علیه کشورمان در بسیاری از اوقات دامنگیر هموطنان می‌گردد. افراد بیکار در این کشور با نگاهی خشونت‌آمیز به کارگران ایرانی می‌نگرند، چرا که با توجه به اختلاف قیمت ارز حتی کارکردن با نصف دستمزد کارگران محلی، برای ما مقرون به صرفه می‌باشد. تلخ‌تر و آزاردهنده‌تر از فعالیت‌های فیزیکی و کارهای سطح پایین، دستفروشی اکثریت این هموطنان می‌باشد که اغلب محصولات داخلی مثل صنایع دستی و خوراکی را در کنار پیاده‌روها عرضه می‌کنند.

    برخورد ضابطین شهری یعنی همان ماموران سدمعبر با این گونه افراد بدون توجه به ملیت‌شان، جای تاسف و تامل دارد. معلوم نیست کدام سازمان یا وزارتخانه مسئولیت سازماندهی عزیمت نیروی کار به خارج از کشور را دارد؟ متاسفانه گاهی برخوردهای اهانت آمیز و بسیار زننده بازماندگان رژیم بعث و یا مخالفان دولت عراق با هموطنان ما باعث تاسف عمیق می‌گردد. تا دیرتر از این نشده باید برای حفظ شان نظام جمهوری اسلامی و اعتبار و عزت ملت بزرگوار و شریف‌مان، سازمان‌های مربوطه با اقدامات قانونی و انعقاد قراردادهای فروش خدمت یا اعزام نیرو، به این وضعیت آشفته سر و سامانی بدهند.

    نباید اجازه دهیم فرزندان ما با احساس حقارت و دلشکستگی به خانه خود برگردند مخصوصا وقتی متوجه می‌شویم حدود 60 درصد از نیروهای کار حاضر در این کشورها کارگر ساده بوده و تخصص قابل توجهی ندارند اما برای دریافت دستمزد بیشتر گاهی مجبور به اظهار کذب در بیان تخصص شده و گاهی جان و سلامت خود را بر سر آن می‌گذارند. در نهایت تا این مشکل به چالش جدی تبدیل نشده و حیثیت سیاسی و منطقه‌ای ما بیشتر از این خدشه‌دار نگردیده، دولت باید به دور از وعده دست به کاری بزند. ان‌شاءالله در عمر باقی مانده مجلس، نمایندگان استان‌های مرزی نیز یادگار نیکی به جای گذاشته و قدم مثبتی بردارند.


    * استاد دانشگاه و رفتارشناس

    * منتشر شده در روزنامه آفتاب 15 مهر 98