سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ژاپنی ها روزانه چقدر در شبکه های اجتماعی وقت گذرانی می کنند؟


 

  • ژاپنی ها روزانه چقدر در شبکه های اجتماعی وقت گذرانی می کنند؟

    طبق آماری که به تازگی ایسپا به نقل از Global Web Index منتشر کرده  است، ژاپنی ها به صورت میانگین فقط 45 دقیقه در روز وقت خود را در شبکه های اجتماعی مجازی می‌گذرانند.طبق این بررسی ها به طور متوسط کاربران جهانی اینترنت روزانه دو ساعت و 23 دقیقه در رسانه های اجتماعی زمان صرف می کنند.طبق نتایج این بررسی ها که درباره 13 کشور منتشر شده، میانگین حضور مردم کشورهای پیشرفته در شبکه های اجتماعی کمتر از دیگر کشورهاست. به طوری که ژاپنی ها فقط 45 دقیقه در روز، وقت خود را در شبکه های اجتماعی مجازی می گذرانند.

    پس از ژاپنی ها، آلمانی ها قرار گرفته اند که یک ساعت و 15 دقیقه در روز را صرف شبکه های اجتماعی مجازی می کنند. فرانسوی‌ها با یک ساعت و 28 دقیقه، اسپانیایی ها با یک ساعت و 43 دقیقه و انگلیسی ها با یک ساعت و 49 دقیقه در جایگاه های بعدی قرار دارند.آمریکایی ها نیز به صورت میانگین یک ساعت و 57 دقیقه در روز را در شبکه های اجتماعی مجازی صرف می کنند.این مدت زمان برای چینی ها دو ساعت و 19 دقیقه، برای هندی ها دو ساعت و 25 دقیقه و برای روس ها دو ساعت و 28 دقیقه است.
    در این میان مردم  کشور ترکیه با سه ساعت و 5 دقیقه، مکزیک با سه ساعت و 10 دقیقه، نیجریه با سه ساعت و 36 دقیقه و فیلیپینی ها با چهار ساعت و یک دقیقه بیشترین حضور را در شبکه های اجتماعی دارند.همچنین بر اساس آمارگیری فرهنگ رفتاری خانوارهای ایرانی در سال 96 توسط مرکز آمار، سرانه روزانه حضور ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی یک ساعت و 4 دقیقه بوده است، عددی که اکنون و در سال 98 بیش از دو ساعت تخمین زده می شود.

    2323




11 دلیل برای عدم استفاده از اینترنت در کشور


 

  • 11 دلیل برای عدم استفاده از اینترنت در کشور

     در طرح آمارگیری برخورداری خانوار و افراد از فناوری اطلاعات و ارتباطات که توسط مرکز آمار ایران و با همکاری سازمان فناوری اطلاعات انجام پذیرفته، مشخص شده است که 26 میلیون نفر از جمعیت 6 سال و بیشتر کشور در شهر و روستا کاربر اینترنت نیستند. این تعداد شامل 11 میلیون و 864 هزار مرد و 14 میلیون و 138 هزار زن می شود.

    بررسی دلایل عدم استفاده این افراد از اینترنت در 11 مورد تقسیم بندی شده است.

    این بررسی ها نشان می دهد که از میان 26 میلیون نفری که از اینترنت استفاده نمی کنند، 18 میلیون و 307 هزار نفر دلیل عدم استفاده از این فناوری را نیاز نداشتن به اینترنت عنوان کرده اند.این در حالی است که 7 میلیون و 15 هزار نفر به دلیل فقدان اعتماد به نفس، دانش و مهارت های استفاده از اینترنت از این فناوری استفاده نمی کنند.

    از سوی دیگر حدود 3.5 میلیون ایرانی به دلیل بالابودن هزینه، از اینترنت استفاده نمی کنند و نگرانی از نبود امنیت و حریم خصوصی، دلیل بیش از یک میلیون و 300 هزار نفر از افراد برای استفاده نکردن از اینترنت است.

    از دیگر دلایل عدم استفاده از اینترنت در کشور، عدم دسترسی به خدمات اینترنت در منطقه محل زندگی افراد است. بررسی ها نشان می دهد که بیش از یک میلیون و 250 هزار نفر در منطقه محل زندگی خود به اینترنت دسترسی ندارند.

    در این آمارگیری مشخص شده است که یک میلیون و 769 هزار نفر به دلایل فرهنگی از جمله قرار گرفتن در معرض محتوای مضر اینترنتی، از اینترنت استفاده نمی کنند.در همین حال 7 میلیون و 623 هزار نفر، شناختی از اینترنت ندارند و 2 میلیون و 709 هزار نفر نیز عدم اجازه استفاده از اینترنت را دلیلی برای استفاده نکردن از این فناوری عنوان کرده اند.

    این آمارها حاکی از آن است که یک میلیون و 231 هزار نفر به دلیل نبود محتوا و خدمات مرتبط، مناسب و قابل استفاده، تمایلی به استفاده از اینترنت ندارند.همچنین ناتوانی در خواندن و نوشتن دلیل 7 میلیون و 936 هزار نفر برای عدم استفاده از اینترنت است.

    590 هزار و 249 نفر از جمعیت 6 سال و بیشتر کشور، به دلیل معلولیت یا ناتوانی جسمی حرکتی از اینترنت استفاده نمی کنند.

    بر مبنای طرح آمارگیری برخورداری ایرانیها از ابزارهای فناوری اطلاعات، کاربر اینترنت کسی است که در یک بازه زمانی 3 ماهه با اتصال به شبکه اینترنت، حداقل از یکی از خدمات اینترنتی استفاده کرده باشد.

    نتایج این طرح نشان می دهد که ضریب نفوذ اینترنت در کشور  64 درصد است و در این میان 77 درصد خانوار شهری و 57 درصد خانوار روستایی در محل سکونت خود به اینترنت دسترسی دارند.

    2323




مراکز رشد و کارآفرینی روستایی، نقطه اتصال علم و صنعت و سیاست


 

  • مراکز رشد و کارآفرینی روستایی، نقطه اتصال علم و صنعت و سیاست

    بر اساس آنچه به‌عنوان علت و دلیل ایجاد مراکز رشد تا امروز بیان شده است: این مراکز نقش مهمی در تبدیل ایده‌ها به کسب‌وکارهای نوپا در مراحل اولیه شکل‌گیری دارند و اهمیت وجود چنین مراکزی در زیست‌بوم کسب‌وکار هر کشوری بر اهل فن پوشیده نیست.
    شاید نکته تازه و جدید این باشد که بسیاری از این مراکز بر پایه جمع‌آوری و جذب ایده پردازان و آینده‌پژوهان حرکت کرده‌اند و در کنار همه دستاوردها و ارزش‌ها که خلق کرده‌اند، از حل مسائل به‌ظاهر ساده ولی مهم در جوامع کوچک جامانده‌اند.
    این موضوع سبب شده است که اغلب راه‌حل‌ها از شهر به روستا برسد و قانون‌گذاری‌ها و تقسیم داشته‌ها و منابع از بالا به پایین صورت بگیرد. با آنکه همه باور دارند که روستا هم مانند شهر دارای مسائل و مشکلات اختصاصی است، اما همچنان شیوه حل مشکلات روستاها بر پایه تصمیم‌گیری در شهر و اجرا و اعمال راه‌حل در روستا است.
    موضوعی که باعث شده است تا کماکان مشکلات و معضلات خرد و کوچک، اما مهم و تأثیرگذار در محیط روستا حل نشده باقی بماند.
    تجربه سه سال زندگی در روستا باعث شد تا باور کنم که راه‌حل مشکلات هر منطقه‌ای ابتدا باید در همان منطقه جستجو شود و حل مسئله‌های هر روستا و شهرستانی ابتدا از عهده و توان اهالی همان‌جا برمی‌آید، همان‌ها که مشکل و مسئله را همیشه و همواره دیده و تحمل کرده‌اند.
    شیوه پاسخگویی و حل مشکلات از بالا به پایین و تجویز یک راه‌حل برای همه افراد در همه نقاط کشور از موفقیت مناسبی برخوردار نبوده و بیشتر به شکست انجامیده است و یا لااقل کسان بسیاری از نتیجه این شیوه ناخرسندند.
    ازجمله موانع اعلام‌شده در مسیر حل مشکلات به دست اهالی و مردم بومی،‌ فقدان آموزش و نداشتن مهارت‌های لازم در جهت شناسایی مسئله و بعد نداشتن مهارت حل مسئله‌های روزمره بود که امروزه به شیوه‌های مختلفی برای آن‌ها توضیح و توجیه وجود دارد.
    هرچند برای حل همین مسئله هم شیوه ارائه خدمات متمرکز باعث مهاجرت‌های ناخواسته و بی‌حاصل جوانان روستایی و شهرستانی به شهرهای بزرگ شد ولی هر چه بود و هر چه هست،‌ امروز با انبوهی از جوانان روستایی تحصیل‌کرده در شهر و بازگشته به روستا مواجهیم که ظرفیت تازه‌ای برای حل مسائل و مشکلات روستاها و مناطق کم‌جمعیت ایجاد کرده است.
    با مقدمه‌ای که ذکر شد فرض بر این است که:
    •    روستاها همچنان مسائل حل نشده دارند.
    •    راه‌حل‌های تهیه‌شده در شهرها و نگاه از بالا به پائین نتیجه لازم نداده است.
    •    تمرکز امکانات و منابع در شهرها بعضاً باعث مهاجرت‌های ناخواسته و بی‌حاصل اهالی روستا شده است.
    سؤال مهم و جدی این است که چه کنیم؟
    اول اینکه ممکن است راه‌حل‌ها و شیوه‌های تازه هم مانند کسب‌وکارهای جدید، ‌نیازمند محیط آزمایشگاهی باشند و بهتر و بلکه لازم است که این راه‌حل‌ها را هم در چند آزمایشگاه کوچک بیازماییم.
    دیگر آنکه این راه‌حل‌ها باید بر اساس بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت‌های محلی باشد یعنی از ابتدای کار، ‌از لحظه‌ای که می‌خواهیم یک مسئله محلی را حل کنیم،‌ بپذیریم و بدانیم که اصل کشف مسئله باید با همراهی و همکاری اهالی بومی صورت بگیرد،‌ هرچند ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد که اهالی با آن کنار آمده باشند و به نظر یک فرد تازه‌وارد مشکل اصلی همان‌ها باشد ولی باید بپذیریم که حتی اولویت دادن به مسئله‌ها هم باید توافقی باشد.
    به‌عبارت‌دیگر اگر مردم یک منطقه به وجود یک مشکل باور ندارند،‌ صرف اعلام مشکل از سوی افراد بیرونی،‌ باعث همراهی و همدلی آن‌ها نمی‌شود و چه‌بسا موجب بروز مشکلات و مسائل تازه‌ای هم بشود.
    قدم بعدی این است که از مردم و جوان‌های محلی راه‌حل بخواهیم،‌ گاهی بعضی از راه‌حل‌های سنتی و محلی بسیار کم‌هزینه‌تر و ساده‌تر مشکلات را حل می‌کنند،‌ فقط ممکن است لازم باشد تا این راه‌حل‌ها در چارچوبی قابل تکرار و قابل‌انتقال مستندسازی شوند.
    نقشی که مراکز رشد،‌ در شهرها بر عهده دارند عیناً می‌توان در روستاها نیز بر عهده مراکز رشد و کارآفرینی روستایی قرار داد، ‌یعنی نقطه اتصال علم و صنعت و سیاست،‌ جایی که علم و دانش به تجربه و توان کارآفرینان و صنعتگران گره می‌خورد و برای مدیران سیاسی و حاکمیت چاره‌ای جز حمایت باقی نمی‌گذارد. این پیوند سه‌گانه اکنون در شهرها در حال شکل‌گیری است ولی روستاها با فاصله زیادی کماکان دریافت‌کننده محصول اتفاقات شهرها هستند. درحالی‌که در بسیاری از مواقع آنچه به روستا می‌رسد نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه دردسر تازه‌ای هم ایجاد می‌کند.
    ایجاد مراکز رشد و کارآفرینی روستایی و سازمان‌دهی و ایجاد شبکه بین آن‌ها موجب افزایش مهارت کارآفرینان روستایی و هم‌افزایی برای مسئله یابی و ارائه راهکارهای محلی مبتنی بر اشتراک‌گذاری تجربه و سوابق در سایر نقاط کشور و تبادل اطلاعات و تکثیر اطلاعات بین اعضای زیست‌بوم خواهد شد.
    گردشگری در این میان شاید بهترین ابزار اتصال شهر و روستا باشد، گردشگری مسئولانه و گردشگری برای هدفی مشخص همراه با بهره‌مندی از مزایای حضور در طبیعت.
    تصور کنید که یک مرکز گردشگری روستایی یا بنا بر تعبیر رایج یک مرکز بومگردی با امکاناتی مناسب اقامت و برپائی جلسات، به‌راحتی می‌تواند به‌صورت هم‌زمان محل حضور و ملاقات اساتید، مربیان و کارآفرینان علاقه‌مند و داوطلب با صاحبان فکر و ایده و راه‌حل در روستاها باشد.
    یعنی دانش و تجربه و توان شهرنشینان که به‌صورت طبیعی و هم‌زمان با سفر به نقاط مختلف به این‌سوی و آن‌سوی می‌رود، می‌تواند مورد استفاده هدفمند و نقش‌آفرین در روستاها قرار گیرد.
    از دانشمندان معروف گرفته تا هنرمندان برگزیده، ورزشکاران، کارآفرینان، سرمایه‌گذاران و دیگر افراد توانمندی که در شهرها ساکن هستند، این بار می‌توانند هم‌زمان با سفر به نقاط روستایی و دورافتاده‌ای که دارای مراکز رشد روستایی هستند، ازآنچه دارند با مردم تقسیم کنند و ضمن حل مشکلات روستا به دست اهالی و جوانان روستایی، از طبیعت و زیبایی این مناطق هم استفاده کنند.
    به نظر می‌رسد صدور مجوز تأسیس و اداره مراکز رشد روستایی به کارآفرینان و علاقه‌مندان واجد شرایط بتواند علاوه بر حل مشکلات روستاها به دست نیروهای بومی و زمینه‌سازی جهت ایجاد و رشد کسب‌وکارهای کوچک روستایی، موجب ایجاد یک تحول جدی در حوزه کارآفرینی روستایی نیز بشود.




نگاه به کتاب محمد سرافراز؛ ناسازگاری ایرانی


 

  • نگاه به کتاب محمد سرافراز؛ ناسازگاری ایرانی

    در مورد این کتاب، حرف و حدیثهای مفصلی نوشته و گفته شده است. برخی ابراز خوشحالی کردند که یک نفر پیدا شده و اسرار مگو هویدا کرده است. عده دیگری هم تحسین می کنند که مرحبا چه جسارتی و چه شجاعتی. عده دیگری هم به تحلیل ابعاد اطلاعات مطرح در این کتاب نشسته اند... اما به عنوان یک ایرانی، ترسی که از خواندن این کتاب به وجودم رخنه می کند را کتمان کردن نمی توانم.

    یک- نامه معاون اول احمدی‌نژاد
    قبل از پرداختن به بحث کتاب سرافراز، یک سوال را باهم مرور کنیم: «چقدر بین این کتاب و نام? معاون اول احمدی نژاد (محمدرضا رحیمی) فرق هست؟» ماهیت این «کتاب و آن نامه» چقدر باهم تفاوت دارد؟ محمدرضا رحیمی، سالها یار غار و در دولت دوم محمد احمدی نژاد «معاون اول» او بود؛ ولی بعد از چندین و چندسال کار مشترک، با انتشار نامه ای سرگشاده علیه رفیق خود، به انتقاد شدید از احمدی نژاد پرداخت. سوال اینجاست که آیا می توان از منظری فراتر از مباحث سیاسی/حاکمیتی به این بحث پرداخت؟

    دو- بنگاه‌های اقتصادی ژاپنی
    طی حدود یازده سال گذشته یکی از مهمترین دغدغه های ذهنی اینجانب، تاریخچه و سرنوشت بنگاههای بزرگ اقتصادی ژاپنی بوده است. سرنوشت سونی، پاناسونیک، سومی تومو، توشیبا، هوندا، تویوتا، میتسوبیشی، هیتاچی و... محل دغدغه مطالعاتی سالهای اخیر بود.
    هر یک از این بنگاهها و هر یک از این «نامها»، طی چند دهه گذشته حجم زیادی اختراع، محصول و کالا تولید و به جامعه بشری تقدیم کرده اند. متناظر با آن، حجم زیادی هم ارز (پول) از خارج از ژاپن، به داخل ژاپن کشیده اند.

    طی سالهای اخیر هرچه که بیشتر درباره این "نامها" خواندم و هرچه که بیشتر با روحیه حساس ژاپنی آشنا شدم، یک موضوع برایم بیشتر پررنگ شد: «هیات مدیره تویوتا، سالهاست که در "یک سال کاری" ، گردش مالی "چند برابر پول نفت ایران" را مدیریت می کنند». یعنی «یک شرکت» چند برابر «یک کشور» گردش مالی داراست. مثلا در سال 2017 این هیات مدیره، شش برابر فروش نفت کشور ایران را مدیریت کرد؛ کالا تولید کرد و به "دیگران" فروخت و پول به "داخل تویوتا" آورد. اما چرا نمی شنویم که هر دو-سه سال یکبار، یک نفر از اعضای این هیات مدیره پیدا شود که انشعاب کند و به تعبیر خودمانی «بزند بیرون» و شرکتِ خودش را راه بیندازد و با رسانه ها علیه مابقی اعضای هیات مدیره مصاحبه ها کند؟
    و کتاب خاطره ها منتشر کند؟

    رمز برقراری یا ماندگار شدن تویوتا (و نامهای مشابه) در چیست؟ در «اختراعات» گسترده؟ در «روشهای بازرگانی»؟ در تکنیکهای «مدیریت»؟ مانا شدن و ماندگاری این غولهای بزرگ اقتصادی، در نحوه تعامل اعضای هیات مدیره با همدیگر است.

    «ژاپنی ها، مسائلشان را درون خودشان حل و فصل می کنند»

    ما ایرانیان در مسیر توسعه، همیشه در جستجوی «فن آوری» یا تکنولوژی بوده ایم حال آنکه ماجرا بیش از آنکه به فن آوری ربط داشته باشد، موضوعی انسانی/رفتاری است.

    صد وبیست وهفت سال است که یک شرکت عمرانی به نام «اوبایاشی» پروژه های بزرگ سازه ای را در ژاپن اجرا می کند. یعنی «چهار نسل» مهندسین اعضای هیات مدیره اوبایاشی، توانسته اند از متلاشی شدن یک نام جلوگیری کنند. هر شش-هفت سال، یکی نیامده از شرکت، بیرون بزند و «شرکت خودش» را تاسیس کند. در سال 2018 سود خالص این شرکت، از کل بودجه وزارت مسکن و شهرسازی ایران بیشتر بوده است.  

    سه- کجا پنهان شود رازی، کز او سازند محفل‌ها؟
    نکته جالب اینکه این دست مسائل رفتاری/انسانی، قابل پنهان کردن و مخفی کاری نیست. چند سال اخیر، در تلاطم بحرانهای مالی شرکت توشیبا، و در مسیر دردناکی که به متلاشی شدن و «ورشکستگی» این غول فن آوری منتهی شد، ماجرای اختلاف رئیس هیات مدیره توشیبا با مدیرعامل، نقل محافل شده بود! (درباره این شرکت بسیار نوشته ام).
    همان زمان این سوال پیش می آمد که چرا این «ماجرای توشیبا» هر سال برای یکی از «آن نامها» پیش نمی آید؟ چرا؟

    هیات مدیره هیتاچی چرا اینطور با هم گلاویز نمی شوند؟! اعضای هیات مدیره سوزوکی چه قُرصی مصرف می کنند که هر سال یکی از آنها «اعلام استقلال» نمی کند؟ چرا هر روز یکی از هیات مدیره میتسوبیشی مقابل دوربین رسانه ها نمی نشیند و از ماجرای «سوء مدیریتهای گسترده در میتسوبیشی» خاطره گویی نمی کند؟

    وقتی که شنیدم مجموعه ای از همین غولهای بزرگ اقتصادی دورهم جمع شده اند و فروشگاه زنجیره ای «سوگو» را تشکیل داده اند، فهمیدم حرف سعدی که «دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند» چرندی بیش نیست. ژاپن، سرزمینی است که امپراطورهای صنعت و پول، دور یک میز باهم می نشینند و باهم «کار» می کنند.

    چهار- هیات مدیره فیس‌بوک
    با یکی از مهندسین فیس بوک صحبت می کردم. پرسیدم فیس بوک الان چقدر عضو دارد؟ گفت تعداد کاربر فعال حدود  یک میلیارد و ششصد میلیون نفر است. ولی در اینستاگرام هم حدود یک میلیارد نفر عضو فعال داریم. آیا خبر داری که فیس بوک، اینستاگرام را خریده؟ ... یک لحظه سعی می کنم به این اعداد فکر کنم! کسی، یا کسانی صبح که در پشت میز کارشان می نشینند به اطلاعات شخصی و زندگیِ حدود دو میلیارد و ششصد میلیون نفر آدم کره زمین دسترسی داشته باشند. عجب حجم دیتا یی و عجب قدرتی!... چطور ساز و کاری در میان ده نفر گرداندگانِ اصلی فیس بوک برقرار است که یک روز، یکی با بقیه دعوایش نمی شود و نمی زند زیر میزِ بازی و یک بلایی سر بخشی از این حجم عظیم دیتا بیاورد؟ یا بیاید و مقابل دوربین ها بنشیند و اطلاعات محرمانه یا به قول امروزی ها «ناگفته هایی» از آن چند نفر دیگر بگوید؟ چطور می شود که سازوکارهای قانونی/اخلاقی بین چند نفر "آدم" این میزان تاب آوری دارد که یک گردش مالی چهل میلیارد دلاری (معادل فروش نفت ایران در سال 2017) را در یکسال هدایت می کنند و با هم دعوایشان نمی شود؟

    پنج- سرافراز یا محمدرضا رحیمی، ماجرا چه فرقی می‌کند؟
    ما ایرانیان در برابر یک سوال مشخص قرار داریم. فراتر از اینکه درباره محمد سرافراز حرف می زنیم یا محمدرضا رحیمی، بحث اصلی اینجاست که ما در باهم کار کردن هایمان، عاجزیم از اینکه مسائلمان را باهم حل و فصل کنیم. شاید دل خیلی ها خنک شد وقتی که رحیمی علیه احمدی نژاد نامه نوشت. به همین سیاق ممکن است دلهایی خنک شود وقتی که یک سرافراز نامی، پیدا شود و علیه مجموعه گردانندگان صداوسیما نامه/کتاب بنویسد؛ و لابد به همین منوال عجیب نیست اگر فردا اسحق جهانگیری هم پس از هشت سال رفاقت و معاون اولی علیه حسن روحانی نامه بنویسد و مقابل دوربین خشت خام بنشیند؛ ولی از سوال اصلی نباید فرار کنیم:
    «وقتی این اوجِ سازگاری رفقا و افراد همفکر/هم تیپ با همدیگر است، وای به حال دیگران».

    مسئله سرافراز را اینجور بخوانیم: یک نفر در «سیستمی» سالها (بیش از بیست سال!) کار کرده و محرمِ محرمانه ترین مسائل آن سیستم بوده است. به محض اینکه با آن سازمان/سیستم دچار مشکل می شود، مسئله اش را در یوتیوب و در آپارات و اینستاگرام خانم میرقلی خان و در انتشار کتاب الکترونیکی، حل می کند.

    شش- همسفری
    یکی از دوستان مسلط به زبان ژاپنی می گفت: در سالهای اقامت در ژاپن بارها اتفاق افتاد که مترجم/همراه هیاتها و گروههایی بودم که برای شرکت در کنفرانسها و... به ژاپن می آمدند. شگفت آور این بود که با عالیترین سطوح هیات هم که همراه می شدم گاه برای رفتن به ناهار، بگو مگو پیش می آمد. اینجا نه آنجا! آنجا نه، اینجا. گاه در جلسات تخصصی، یکی از اعضای هیات، سخن عضو دیگر را مقابل طرفِ ژاپنی قطع می کند... لاغریِ رواداریها و شدتِ ضعف در تعامل و گفتگوها، در اینگونه سفرها خودش را به شکل تلخ و وحشتناکی نشان می داد/می دهد.

    هفت- سازگاری ایرانی
    در شیراز همسایه ای داشتیم که چهار برادر در یک خانواده، یکی لوله کش ساختمان بود، یکی نقاش ساختمان، یکی بنایی می کرد و یکی هم کارهای صافکاری ماشین. یکبار پرسیدم که این چهار برادر که این طیف از کارهای خدماتی را استادانه بلدند، چرا با هم شرکت نمی زنند و کسب و کار مشترکی را با هم راه نمی اندازند؟ یکی از آشنایان جواب داد برای حفظ برادری شان.

    گفت: نمی توانند با هم کار کنند.

    هشت- از رنجی که می‌بریم
    ما ایرانیان، تا سالها دست استعمار و استثمار را در واکاوی علل عقب افتادگی خود، مسئول دانسته ایم. پس از مقطعی (از مشروطه تا امروز) هم، عمدتا از منظر مسائل حاکمیتی به تحلیل امور خود نشسته ایم. اما امروز در برابر یک سوال اساسی قرار داریم: «اساسا میزان سازگاری ما با هم چقدر است؟»
    آیا این میزان از منازعه در لایه های مختلف جامعه ما محل سوال و تعجب نیست؟
    آیا کتاب سرافراز و نامه محمدرضا رحیمی و امثال این اتفاقات را باید فقط از منظر یک رویداد سیاسی تحلیل کنیم یا اینکه موضوع ریشه دارتر از این حرفهاست؟

    چند نفر از ما می توانند با هم یک شرکت تاسیس کنند و «چهل و چند سال» با هم کار کنند؟

    چند نفر از ما می توانند با هم در مسیر یک فعالیت اجتماعی/سیاسی، همراه شوند و بعد از چندسال علیه هم «نامه» و «یوتیوب» و «آپارات» تولید نکنند؟

    این پریشان حالی ما و این شکل نگرفتن «هسته های قوی اقتصادی/اجتماعی»، ریشه در چه دارد؟ دبستان؟ دبیرستان؟ دانشگاه؟
    کجای کار ما ایراد دارد که از میان ما چند نفر مشابه ماتسوشیتا و برادرخانمش، یا مشابه زاگربرگ و رفقایش، نمی توانند به مدت «چند دهه» همکاری کنند؟ و کار به دادگاه و دادگاه کشی نرسد؟
     این روحیه ناسازگاری ایرانی را آیا نسل جدید می تواند بهبود ببخشد؟




با چه لباسی لاغرتر به نظر می‌رسید؟


 

  • با چه لباسی لاغرتر به نظر می‌رسید؟

    لباس‌های سایز بدنتان بپوشید: اولین قدم برای لاغرتر به نظر آمدن، پیدا کردن سایز دقیق خودتان و پوشیدن لباس‌های سایز واقعی‌تان است. لباس‌های شل و نامرتب باعث می‌شوند شما سنگین‌تر از آن چیزی که واقعا هستید به نظر برسید.

    به طرح و رنگ لباس دقت کنید:لباس‌های تیره رنگ به خصوص مشکی به خوبی شما را کم وزن‌تر نشان می‌دهد. برخلاف آن رنگ‌های روشن شکل واقعی بدن‌تان را نمایش می‌دهند پس دور آن ها را خط بکشید. رنگ‌های مشکی، سورمه‌ای، زرشکی، بنفش و سبز تیره رنگ‌های مناسبی برای شما خواهند بود. هرچه نقش و بافت پارچه لباسی که می‌پوشید ظریف‌تر و ساده‌تر باشد شما لاغرتر به نظر می‌رسید.

    بدون شک پارچه‌هایی با گل‌های بزرگ و برجسته و توپی شکل و چهارخانه‌های درشت بدترین انتخاب است اما لباس‌هایی با راه‌های عمودی باعث کشیده‌تر دیده شدن شما می‌شود. یکی دیگر از ترفندهایی که به شما برای لاغرتر به نظر آمدن کمک می‌کند پوشیدن لباس‌های سرتا پا یک رنگ است.

    لباس‌های بلند بپوشید:لباس‌هایی بپوشید که قد شما را بلندتر نشان دهند پس لباس‌های ماکسی و بلند یکی از گزینه‌هایی است که کمک می‌کند لاغرتر به نظر بیایید. اگر بالاتنه شما چاق‌تر است از بلوزهای ساده و بدون طرح همچنین برش‌دار استفاده کنید. حتی یقه پیراهنی که می‌پوشید هم در چاق یا لاغرتر به نظر آمدن شما نقش دارد. لباس‌های یقه هفت کمک می‌کند که بالاتنه شما ظریف‌تر و گردنتان کشیده‌تر به نظر بیاید برخلاف آن یقه‌های افقی مثل یقه گرد و یقه قایقی شانه‌های شما را پهن‌تر و چاق تر نشان می‌دهد.

    با کفش پاشنه بلند آشتی کنید:پوشیدن کفش پاشنه بلند برای خانم‌ها سختی‌های خاص خودش را دارد اما اگر می‌خواهید لاغر به نظر برسید ناچارید که از آن استفاده کنید. اگر پاهای پهنی دارید دور کفش‌های تخت و صندل بنددار را خط بکشید. کفش‌های نوک تیز برای شما مناسب هستند. کفش‌های به رنگ خنثی و نزدیک به رنگ پا کمک می‌کند پاهای شما کشیده‌تر دیده شود.

    17302